دانلود و خرید کتاب صوتی برگ باد

کتاب صوتی «برگ باد» نوشتهٔ گابریل گارسیا مارکز با ترجمهٔ کاوه میرعباسی و گویندگی هوتن شاطری‌پور و شهره روحی در انتشارات کتاب‌سرای نیک وابسته به نشر جیحون منتشر شده است.  این اثر اولین رمان مارکز است. این داستان، داستانی است که ماکوندو با آن زاده شده است. کتاب برگ باد، تک راوی نیست بلکه روایتی چندصدایی است که پایانی باز دارد و به شکل استعاری از فساد و فحشا می‌گوید. سه راوی هر یک اتفاق واحدی را به تصویر می‌کشند و در کنار روایت مرگ پزشک، درونیات خودشان را شرح می‌دهند.

درباره کتاب صوتی برگ باد

پزشکی عجیب و منزوی در دهکده می‌میرد اما مردم حاضر نیستند که او را با احترام دفن کنند. چراکه در گذشته زمانی که جنگ‌های داخلی در ماکوندو رخ داده، او حاضر نشده است که سربازان را مداوا کند و برخلاف سوگندنامه پزشکی‌اش، افراد زخمی را درمان نمی‌کرد. این موضوع باعث می‌شود که مردم از پزشک قدیمی‌شان رویگردان شوند.

کتاب صوتی برگ باد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به آثار مارکز پیشنهاد می‌شود.

درباره گابریل گارسیا مارکز

گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۲۸ در کلمبیا به دنیا آمد. او داستان‌نویس و رمان‌نویسی است که به حرفۀ روزنامه‌نگاری نیز مشغول بود. مارکز خبرنگار و منتقد فیلم نیز بود و نمایشنامه و فیلمنامه هم می‌نوشت. برخی گابریل گارسیا مارکز را محبوب‌ترین و شاید بهترین نویسنده در اسپانیا، پس از سروانتس، می‌دانند. این نقل قولی از کارلوس فونتس (نویسنده) است.

مارکز در کودکی، پیوسته، در معرض افکار، باورها و قصه‌های خیالی و خرافاتی مردم اطراف‌اش بود. به‌طوری‌که تفکیک خیال و واقعیت از یکدیگر برایش سخت و دشوار شده بود. این نویسندۀ مشهور، در دوران جوانی، در رشتۀ حقوق تحصیل می‌کرد اما آن را رها کرد و به نوشتن روی آورد.

گابریل گارسیا مارکز نخستین داستان خود را در سال ۱۹۴۶ در یک روزنامه به چاپ رساند. این داستان «سومین استعفا» نام داشت.

درون‌مایه‌های تاریخی که حاصل و نشان‌دهندۀ شناخت گابریل گارسیا مارکز از کشورش است، در آثار او هویداست. سبک نگارشی مارکز را رئالیسم جادویی می‌دانند. این سبک، در بستری واقع‌گرایانه، حاملِ رخدادهایی غیرواقعی است.

برخی از آثار وی عبارت‌اند از: صد سال تنهایی، عشق سال‌های وبا، شرح وقایع پیشگویی‌های مرگ، تشکیلات سری شیلی، ژنرال در دخمه پرپیچ و خم، مهاجر غریبه، عشق و مصیبت‌های دیگر، حقیقت ماجراجویی‌های من، هیچکس حق ندارد برای سرهنگ نامه بنویسد، اسیر ساعت شیطانی، یک روز پس از شنبه، خاکسپاری بزرگ مامان و... .

گابریل گارسیا مارکز در سال ۲۰۱۴ در مکزیکوسیتی درگذشت.

بخشی از کتاب صوتی برگ باد

نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد. فقط می‌دانم یک روز صبح بیدار شدیم و دیدیم مه مه از منزلمان رفته، دکتر هم همین‌طور. آن وقت بود که به دستور نامادری‌ام درِ آن اتاق را قفل زدند و دیگر اسم دکتر را هم نیاورد تا دوازده سال بعد، موقعی که لباس عروسی‌ام را می‌دوختیم.

سه یا چهار یکشنبه پس از ترک منزلمان، مه مه در کلیسا حاضر شد، در مراسم نیایش ساعت هشت، با یک پیراهن حریر پر سروصدا و کلاهی مضحک و مزین به چند شاخه گل مصنوعی در قسمت بالایش. عادت کرده بودم مه مه را در خانه‌مان همیشه ساده ببینم و اغلب اوقات پابرهنه؛ به همین علت، آن یکشنبه کذایی که با چنین سر و وضعی قدم به کلیسا گذاشت، به نظرم رسید مه مهِ خودمان نیست. ردیف جلو، کنار خانم‌های جاسنگین، با گردن افراشته و حرکاتی افاده‌ای، آراسته به یک خروار زلمبوزیمبو که حسابی تماشایی‌اش کرده بودند، به موعظه گوش داد. ردیف جلو، زانو زد. خلوص مؤمنانه‌اش هم هنگام گوش سپردن به نیایش‌ها تازگی داشت؛ حتی موقعی که بر خود صلیب می‌کشید از تقلید اطوارهای رایج و باب روز، که خواهی نخواهی چشمگیرش می‌کردند، غافل نشد، و به این ترتیب حسابی تمام کسانی را که می‌دانستند یک وقتی مستخدمه منزل ما بوده به حیرت انداخت و کسانی را هم که هرگز چشمشان به جمالش روشن نشده بود غافلگیر کرد.