کتاب کامینو آیلند

کامینوآیلند اثر جان گریشام، تریلرنویس معروف و چیره‌دست است. گریشام را بهترین تریلرنویس عصر حاضر می‌نامند. اما در کامینو آیلند، گریشام در یک ژانر دیگر هنرنمایی می‌کند. او در این اثر ما را به دنیای ناشناخته و جذاب کتاب‌ها و نویسندگان و دزد کتاب‌ها می‌برد.

 خلاصه کتاب کامینو آیلند

در این کتاب می‌توانیم خرده حکایت‌هایی از فیتزجرالد، همینگوی، فاکنر و... بخوانیم و همزمان داستانی درباره دزدیده شدن دست‌نوشته‌های ادوارد فیتز جرالد از دانشگاه پرینستون را دنبال کنیم.

 خواندن کتاب کامینو آیلند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه مندان به رمان‌های ماجراجویانه را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم

درباره جان گریشام

جان گریشام نویسنده ۶۴ ساله آمریکایی در دانشگاه می‌سی‌سی‌پی حقوق خوانده است. او پس از گرفتن مدرکش از دانشگاه ایالتی می‌سی‌سی‌پی، مدتی به کار وکالت در شهر آکسفورد مشغول شد و مدتی هم نماینده مجلس در پارلمان ایالتی بود و پس از چند سال از کار کناره‌گیری کرد. او سال‌ها است که به‌عنوان نویسنده رمان‌های حقوقی پرفروش در آمریکا مشهور است.

 رمان‌های گریشام به بسیاری از زبان‌های دنیا ترجمه شده‌‌اند و بیشتر کتاب‌هایش به فارسی نیز برگردانده شده ‌است. همچنین از اکثر کتاب‌های او اقتباس سینمایی صورت گرفته است.

جملاتی از کتاب کامینو آیلند

روزی عالی و بهاری اواخر ماه آوریل بود و مرسرمان کمی دلهره داشت. از محوطهٔ چپل هیل در دانشگاه کارولینای شمالی عبور می‌کرد. قبول کرده بود تا با غریبه‌ای فقط به خاطر یک فرصت شغلی برای ناهاری کوتاه قرار ملاقات بگذارد. در حال حاضر شغلش دبیری ادبیات انگلیسی سال اول دبیرستان بود و تنها دو هفته به پایان قرارداد کاریش باقی مانده بود و به فرمایش قانون جدید کاهش بودجه که تندروها به تصویب رسانده بودند قراردادش دیگر قابل تمدید نبود. خیلی تلاش و مذاکره کرد بلکه بتواند قرارداد جدیدی امضا کند، اما نشد که نشد. به‌زودی از کار بی‌کار می‌شد و هنوز هم زیر قرض بود و خانه نداشت. در آسمان یک ستاره هم نداشت.

سی و یک سالش بود و مجرد و خُب زندگی طبق برنامه‌هایش پیش نرفته بود. غریبه‌ای دو ایمیل به مرسر فرستاده بود که اولین آن‌ها که خیلی غیرقابل فهم و گنگ بود روز قبل رسیده بود و در آن خانم واتسون خود را مشاور مؤسسهٔ آموزشی معرفی کرده بود که به دنبال معلم کلاس

نویسندگی خلاق برای دانش‌آموزان دبیرستانی می‌گشت. نوشته بود که همان اطراف است و می‌تواند بیاید و باهم قهوه‌ای بنوشند و صحبت کنند. دستمزد کار هم سالیانه هفتادوپنج هزار دلار به بالاست اما مدیر مدرسه به ادبیات بسیار علاقه‌مند است و در نظر دارد معلمی را بگیرد که دست‌کم یکی دو رمان به چاپ رسانده باشد. مرسر هم یک کتاب در چنته داشت و هم مجموعه‌ای از چندین داستان کوتاه. از خیر دستمزد پیشنهادی نمی‌شد گذشت، از آن‌چه تاکنون دریافت می‌کرد خیلی بیشتر بود. در ایمیل به جزئیات بیشتر اشاره‌ای نشده بود. مرسر پاسخ مثبت فرستاد و در ایمیلش چند سؤال دربارهٔ مدرسه کرد و پرسید که نام مدرسه چیست و کجا واقع شده است.