فصل اول
بعد از اینکه ماژول سرفرماندهی
مهدی
اینکه نمیدونیم در چه وضعیتی هستیم هم خودش یه جور وضعیته.
Negin
گوراثین گفت: «بهخاطر کاری که مجبور شدی انجام بدی آدمها رو سرزنش نمیکنی؟»
برای همین چیزهاست که از آدم نبودنم خوشحالم، بهخاطر همین مزخرفاتی که با آنها خودشان را آزار میدهند. گفتم: «نه، این چیزها برای آدمهاست. ما سازهها احمق نیستیم.»
مثلاً چهکار میکردم؟ انتقامم را از آدمها میگرفتم چون مسئول خط تولیدم در شرکت آدم احمق بیدستوپایی بود که هِر را از بِر تشخیص نمیداد؟ قبول دارم که کلاً از آدمهای سریالی بیشتر از آدمهای واقعی خوشم میآمد، ولی بدون این آدمهای عادی در نهایت خبری از آن سریالها هم نبود.
Someone
اینکه نمیدونیم در چه وضعیتی هستیم هم خودش یه جور وضعیته.
کاربر ۳۳۸۴۴۲۰
رها کردن تجهیزات در موقعیت اضطراری خیلی معمول است، ولی قراردادهایی هم داشتهام که صاحبکار خواسته آدم زخمی را رها کنم و تجهیزات را بردارم.
ساکن کوچه علی چپ
اینکه مثل من دربارهٔ چیزی نیمیانسان و نیمیربات فکر کنید، اشتباه محض است. اینطوری این توهم بهوجود میآید که نیمههای مختلفم باهم در تضادند و دچار مشکل میشوند. مثلاً نیمهٔ رباتم مایل است از دستورات تبعیت کند و کارش را بکند، ولی نیمهٔ انسانیام میخواهد فلنگ را ببندد و جانش را بخرد. واقعیت این بود که در آن لحظه کل وجودم یکپارچه احساس گیجی میکرد و نمیدانست دقیقاً باید چه غلطی بکند.
✓
من هم نگفتم آدم نیست. منتها آدمی عصبانی و تا دندون مسلحه که هیچ دلیلی نداره به ما اعتماد کنه.
رضوانه فیضیان
قبول دارم که کلاً از آدمهای سریالی بیشتر از آدمهای واقعی خوشم میآمد، ولی بدون این آدمهای عادی در نهایت خبری از آن سریالها هم نبود.
ساکن کوچه علی چپ
موسیقی گوش بدهم. انجام چنین هکی بیرون از اقامتگاه، کار سختی بود.
محلی که برای بررسیاش آمده بودیم،
مهدی
گروه اکتشافی که سهل بود، شرکت اگر فکر میکرد پایش جایی گیر نیست وجود سه شهر و پنج مستعمره و شصت سیرک سیار را هم مخفی میکرد.
رضوانه فیضیان