بریدههایی از کتاب کالیپسو
۳٫۷
(۳۶)
در سال ۱۹۸۷، که برای کریسمس در خانه بودم، بین خواهرهایم تیفانی و گریچن دعوایی در گرفت. من درست آخر دعوا وارد شدم و وقتی پرسیدم: «موضوع چیه؟» تیفانی گفت: «چرا برنمیگردی به اتاقت و به نوشتن مزخرفات دگرباشی خودت ادامه نمیدی؟»
همان جا با خودم فکر کردم: یعنی این حرف چند وقت توی دلش مونده بوده؟ وقتی از دست کسی عصبانی هستی، چیزهای ترسناکی از دهانت خارج میشود.
مهران کاسبوطن
«چهقدر بده که... تمام زندگی یه نفر تو یه جعبه جا بشه.»
بهار
به خاطر گرامیداشت زحماتی که در امر جمعآوری زباله در ناحیهمان انجام دادم، شورای شهر تصویب کرد که یک کامیون جمعآوری زباله به اسمم نامگذاری شود.
سوم شخص
در اواخر دههٔ هفتاد از گریچن پرسید: «چرا جف رو شام دعوت نمیکنی خونه؟»
«چون یه ماه پیش با هم کات کردیم و از اون موقع دارم تو اتاقم گریه میکنم.»
مادرم گفت: «خب... اون طفلک هنوزم لازمه غذا بخوره.»
سوم شخص
بهش گفتم: «دست خودم نیست. یه سری چیزها رو میدونم. یعنی میبینم.»
البته که کوفت هم نمیبینم. چیزهایی که گفتم فقط حدس بود، حدسهایی که از ماتحتم کشیدم بیرون تا واکنش خانم را ببینم.
ghazal
ولی بعد اضافه کرد که در این پرواز چند مسافر خاص داریم.
با خودم گفتم: وای خدا، نه. تو رو خدا شرمندهم نکنید. در این فکر بودم که مسافرهای خاص بعدی، یعنی غیر از خودم چه کسانی هستند که مهماندار گفت: «امروز افتخار همراهیِ اعضای تیم فوتبالِ...» بعد اسم دبیرستانی در تریاَنگل اِریا را برد و حرفش را اینطوری تمام کرد: «به افتخارشون!»
سوم شخص
میدانم، خوب نیست آدم کارهای نیکش را همهجا جار بزند. اولاً اثر کار نیک را از بین میبرد و درثانی باعث میشود از چشم مردم بیفتی. مثلاً اگر جایی دچار بلایای طبیعی شود و کسی به من بگوید که به ارگانهای امدادگر پنج دلار کمک کرده، درحالی که خودم کمتر از آن یا معادل صفر دلار کمک کرده باشم، با خودم نمیگویم، خدایا، این آدم چه قلب بزرگی داره. برعکس میگویم، خاک عالم تو سرت که باعث شدی من آدم خودخواهی به نظر بیام.
A.Foroud
مهمانها از حریم خصوصیای که آدم گاهی توی توالت بهش نیاز دارد محروم بودند، بنابراین روزی دو بار هیو را میبردم جلو در ورودی و جوری که انگار جزو رفتارهای نرمال روزانهمان باشد، داد میزدیم: «ما داریم دقیقاً به مدت بیست دقیقه میریم بیرون. کسی چیزی از بیرون لازم نداره؟»
محمدرضا
رو به هیو گفتم: «این کامپیوتر منم خیلی... مثبت و سالمه ها.»
محمدرضا
رادیو اعلام کرد که یک بوقلمون در شب عیدشکرگزاری مشمول عفو شخص رئیسجمهور قرار گرفته و اسمش را هم گذاشتهاند: پاپکورن.
Juror #8
حجم
۲۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۲۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان