دانلود رایگان کتاب شهرش، گوسفندان هاروکی موراکامی ترجمه علیرضا اجلی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب شهرش، گوسفندان

«شهرش، گوسفندان» داستان کوتاهی از هاروکی موراکامی(-۱۹۴۹)، نویسنده ژاپنی است. زمان تقریبی مطالعه: ۸ دقیقه
معرفی نویسنده
عکس هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی

هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه سال ۱۹۴۹ میلادی در توکیوی ژاپن چشم به جهان گشود. پدر و مادر او، هر دو معلم بودند و در مدارس مختلف، ادبیات ژاپنی تدریس می‌کردند. پدرِ هاروکی از سربازان جنگ دوم امپراتوری ژاپن و چین بود و در طی این درگیری‌ها به‌شدت دچار جراحت شده بود. موراکامی بعدها در مقاله‌ای به نام از «پدرم که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» بیان کرد که آسیب‌های وارده بر پدرش در زندگی او تأثیر به‌سزایی داشته است.

نظرات کاربران

farez
۱۳۹۶/۱۲/۲۴

اون تکه هاییش که داشت شهر زن رو توصیف میکرد دوست داشتم،دلم میخواد به اون ساده گی برم. برعکس نویسنده...

Mehrab •
۱۳۹۶/۱۱/۱۴

عالی! به نظرم هرکس باید خودش کتاب رو بخونه تا بتونه بسنجه. به نظر من و دوستان توجه نکنید. ببینید لذت رو در متنش حس میکنید یانه.

im lock
۱۳۹۹/۱۰/۱۱

برداشت شخصی نویسنده در پایان کتاب نوشته بودند ،صدها سر گوسفند در تاریکی پنهان شده منظور نویسنده این می‌باشد انسان ها با قرار گرفتن در موقعیت های گوناگون برای پذیرش یک انتخاب دلنشین .همچنان ترجیح میدهند که به زندگی روتین

- بیشتر
پریسا محمدی
۱۳۹۹/۰۴/۰۸

لطفا اگر به تازگی مشغول مطالعه شدید نخونید این اثر رو چون به هیچ عنوان مفاهیم عمیقش رو درک نخواهید کرد هرچند کوتاه اما زیبا بود ممنون

عاشق کتاب
۱۳۹۷/۰۴/۱۶

ژاپن و مردمانش در پیشرفت و توسعه بسیار موفقند ، در این شکی نیست. اما نمی دانم چرا نمی توانم ادبیات این مردم سخت کوش را درک کنم، بارها تلاش کرده ام ولی واقعا در درک نویسنده های ژاپنی ناتوانم.

ــسیّدحجّتـــ
۱۳۹۷/۰۸/۳۰

اصلا برام جذاب نبود در یک کلام: به شدت نالذیذ!

Mohammad Bagheri
۱۳۹۸/۰۳/۳۱

گاهی اهمیت خیلی از چیزهای از دست رفته رو‌ تا زمانی که دیگری در شرایطی برابر به ما یادآوری نکنه متوجه نمی شیم.

semo
۱۳۹۶/۰۶/۲۲

ترجمه یکم مشکل داشت بنظرم ولی در کل خوب بود

ADRIAN DANNY78
۱۴۰۰/۰۴/۲۹

خوبه من قسمت سرنوشتش رو دوست داشتم درضمن من یکی از طرفداری پروپاقرص هاروکی موراکامی هستم و با بسنده های ژاپنی میتوانم ارتباط خاصی برقرار کنم

zahra🙃
۱۳۹۸/۰۲/۱۰

اَه...این چی بود 😐

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۴)
زن در مقابل بهترین نور ممکن نشسته بود. هر کدام از ما اگر فرصت داشتیم فقط ده دقیقه در جلوی این دوربین و نور قرار بگیریم شاید ما هم حیرت‌انگیز دیده می‌شدیم. شاید هم بستگی به چگونه دیدنم داشت.
▪︎ sᴀʟᴠᴀᴅᴏʀ
شهر اوتاروی هوکایدو ازدواج کرد. همه‌ی این‌ها فقط راهی برای بهتر شدن زندگیست. ما شبیه دانه‌هایی در باد پراکنده شده بودیم. اگر او به دانشگاه توکیو رفته بود و اگر من به دانشگاه هوکایدو؛ زندگی‌هایمان کاملا جور دیگری از آب در می‌آمد. شاید من در یک آژانس مسافرتی کار می‌کردم و تمام جهان را ول می‌گشتم. امکان داشت او نویسنده‌ای در توکیو شود. اما سرنوشت این بود که من نویسنده شوم و او به سمت آژانس مسافرتی برود و هنوز هر روز خورشید به درخشش‌اش ادامه می‌دهد. دوستم یک پسر شش ساله داشت؛ هوکوتو و همیشه با خودش سه عکس از پسرش در کیف داشت: هوکوتو در حال بازی کردن با گوسفندش در باغ وحش؛ هوکوتو در حال پوشیدن لباس برای جشنواره‌ی کودکان شی‌چی گوسان در پاییز؛ هوکوتو
💕Adrien💕
شبیه یک یخچال مایوس می‌خندید
re8za8
زیبایی آن زن را نمی‌توانم شرح دهم. حدود بیست سالش بود. عینکی با فریم آهنی به چشم داشت. او شبیه یک یخچال مایوس می‌خندید. هنوز در این فکر بودم که او عجیب بود.
صاد
او شبیه یک یخچال مایوس می‌خندید.
sahar
صدها سرِ گوسفندان، با چشمان بسته فرو رفته بود در تاریکی.
im lock
رها شده بودم در بطن صحنه‌ی سیاه واقعیت.
im lock
اگر این کار را نمی‌کردم خوب چطور می‌خواستم برگردم؟ وضعیت‌ام سخت شده بود.
بید مجنون
اگر این کار را نمی‌کردم خوب چطور می‌خواستم برگردم؟ وضعیت‌ام سخت شده بود.
بید مجنون
او شبیه یک یخچال مایوس می‌خندید. هنوز در این فکر بودم که او عجیب بود. دوربین با تکنیک گداری یکی از بهترین فیلم‌هایش را ضبط می‌کرد و اصرار برای این تکنیک در فیلم ادامه داشت.
بید مجنون

حجم

۹٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

حجم

۹٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

قیمت:
رایگان