بریدههایی از کتاب موسیقی و عروسان دشت: (جلد ۱ آثار جبران خلیل جبران)
۳٫۸
(۱۲)
هوا را از دود عود و شرارهی شمعها آکندهاند، در حالی که باورمندان عظمت تو، گرسنه سر بر زمین مینهند. فضا را از ذکر دعا و تسبیح انباشتهاند، امّا نالهی یتیمان و آه بیوهزنان را نمیشنوند.
Mohammad
آه.، واژهای است کوچک که حدیثی مفصل در دل دارد.
mohammad javad enferadi
شاعری پارسیگوی چنین گفته است: موسیقی، فرشتهای آسمانی بود که به آدمیزادهای دل داد و از فراز آسمان به سوی او فرود آمد. خدایان خشم گرفتند و تندبادی در پیاش فرستادند که او را در فضا پراکند و در جایجای زمین منتشر کرد. جان او هرگز نمرد، و هنوز هم زنده است و گوش جان بشر را آکنده میکند..
starlet
در باورهای یونانیها و رومیها، موسیقی الههای توانا بود؛ برایش معبدهای بزرگی میساختند ـ که هنوز هم از شکوه و ابهت آنان حکایت دارد ـ و قربانگاههای باشکوه برپا میکردند و برترین قربانیها و دلآویزترین عطرها را بدان پیشکش میکردند. آن را آپولون نامیده بودند و با تجسم برترین کمالات، تندیسی از او ساخته که به دست چپ، سازی برگرفته بود و به دست راست، مینواخت. سرش افراشته و دیدگانش به دوردستها دوخته شده بود، گویی ژرفای اشیا را مینگرد.
starlet
احساس میکرد که عشقی نیرومند، دلش را در بر گرفته و بر جانش سیطره یافته است؛ عشقی که نهفتههای جانها را باز میگوید و به حضور خود، میان عقل و دنیای معیارها و سنجشها فاصله میافکند. عشقی که هرگاه زبان زندگی گنگ شود، به سخن میآید و آنگاه که تیرگی همهچیز را در برگیرد، همچون ستونی از نور به نظر رسد
nedsalehani
مارتا! نفس انسان همچون حلقهای طلایی است که از زنجیر الوهیت جدا افتاده و چه بسا آتش سوزان، این حلقه را بگدازد، ظاهر آن را دگرگون کند و زیبایی و صیقل آن را محو گرداند، اما هرگز نمیتواند ماهیت آن را که طلاست، دگرگون نماید، بلکه جلا و درخشش آن را افزون میکند. اما وای بر خس و خاشاکی که گرفتار آتش گردد، زیرا میسوزد و خاکستر میشود و تندباد، خاکسترِ آن را پراکنده کند و در دل صحرا ناپدید گرداند...
اسماء
حجم
۵۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۵۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد