بریده‌هایی از کتاب شجاعت (خلاصه کتاب)

شما هم رویاهایی دارید که شاید از وجودش بی‌خبر باشید. نگران نباشید که چرا در حال حاضر هیچ اثری از رویاهایتان نمی‌بیند. آن‌ها همیشه خودشان را نشان می‌دهند کافی است که حواسمان را خوب جمع کرده و نشانه‌ها را دنبال کنیم. شاید بگوید من رویایی ندارم و این حرف‌ها باد هوا است. اما در اشتباه هستید، هر چیزی که شما را به ذوق می‌آورد رویایتان محسوب می‌شود. ببینید که چه چیزی شما را به وجد می‌آورد و دلتان می‌خواهد که مدام آن را تکرار کنید. همان کاری که وقتی انجامش می‌دهید هیچ ترسی نمی‌تواند جلوی شما را بگیرد، رویایتان است.

اطمینان دروغین را با این جمله‌ها بشناسید: «من از همه بیشتر می‌فهمم، در دنیا فقط من باهوش هستم و بقیه احمق هستند، کاش دنیا دست من بود تا می‌توانستم آن را به بهترین شکل بسازم». اطمینان غلط و دروغین ذهن بشریت را مسموم کرده و نمی‌گذارد با خود واقعی‌مان رو به رو شویم.

شاید بگوید من رویایی ندارم و این حرف‌ها باد هوا است. اما در اشتباه هستید، هر چیزی که شما را به ذوق می‌آورد رویایتان محسوب می‌شود. ببینید که چه چیزی شما را به وجد می‌آورد و دلتان می‌خواهد که مدام آن را تکرار کنید. همان کاری که وقتی انجامش می‌دهید هیچ ترسی نمی‌تواند جلوی شما را بگیرد، رویایتان است.

ما باید داستان‌ها را رها کنیم و آزاد شویم. وقتی خود را از زندان داستان‌های بی‌شمار آزاد کردید، حقیقت واقعی یا بهتر بگویم خواست واقعی خود را می‌بینید. آنگاه تصمیم می‌گیرید که در چه مسیری تغییر جهت دهید. این یعنی رسیدن به آزادی. آزادی بیرون و درون شما را هماهنگ می‌کند و اجازه می‌دهد خود واقعی‌تان را به همگان نشان دهید. هر شجاعتی شور و شوق حیات را در شما زنده می‌کند. حالا می‌فهمید تلاشتان برای جلب رضایت دیگران و یا زندگی کردن به شکل و شیوه‌ای که آن‌ها دوست دارند، اشتباه بوده است. نگران چیزی نباشید، اجازه دهید نیروهای درونی‌تان از سر به دل برسند و زندگی‌تان را دگرگون کنند.

در مسیر شجاعت گام برداشتم و به این باور رسیدم که اگر بتوانیم در مسیر شجاعت حرکت کنیم یعنی شجاع بودن را انتخاب کرده‌ایم و من انتخاب کردم که یک زندگی شجاعانه را داشته باشم.

یک مبارز واقعی از غم‌ها، ترس‌ها، نگرانی‌ها، اشتباهات و گذشته خود فرار نمی‌کند، بلکه آن‌ها می‌پذیرد. این نیرویی است که شجاعت در وجود ما ایجاد می‌کند. شجاعت همیشه با ما بوده اما اجازه نمی‌دادیم که خود را آشکار کند و این هدیه‌ای است که ما بارها آن را پس می‌زدیم. وقتی به شجاعت برسید نیازی ندارد دائم آن را به کار بگیرید، در وجود شما قرار دارد و نیازی نیست خود را به زحمت بیندازید. هر موفقیتی که در زندگی به آن می‌رسید پاداشی است که شجاعت به شما می‌دهد.

«همان کاری را بکن که فکر می‌کنی نمی‌توانی».

«هر تغییری نیازمند تحولات درونی است. بدون اینکه درون خود را تغییر دهید نمی‌توانید تحولی در مسیر زندگی خود ایجاد کنید. هر تغییری به شجاعت نیاز دارد و این چیزی است که دِبی فورد از آن به ما می‌گوید. مطلب مهمی که او در این کتاب به آن اشاره می‌کند رهایی از گذشته و پذیرفتن چیزهایی است که اتفاق افتاده است. وقتی بتوانیم گذشته را با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش بپذیریم، می‌توانیم حال و آینده خود را تغییر دهیم. به همین دلیل این کتاب را با جان و دل بخوانید تا با رسیدن به شجاعت، جایگاه زندگی خود را متحول کنید.»

فکر نکنید در دنیا فقط شما هستید که احساسات منفی را تجربه می‌کنید، این برای همه ما اتفاق می‌افتد که گاهی ترسو، غمگین، افسرده و خشمگین شویم. این احساسات به شما درس‌هایی می‌دهد تا به سمت شجاعت حرکت کنید.

باید خودمان را با هر ضعف و سستی بپذیریم تا بتوانیم شجاعت را وارد زندگی خود کنیم. بسیاری از زن‌ها خودشان را فراموش کردند و بخش مهمی از وجود اصلی‌شان را انکار می‌کنند. همه ما انسان‌ها به خصوص زن‌ها باید آن بخش مبارزطلب خود را بیدار کنیم تا به زندگی بفهمانیم که ترسو، ناتوان و ضعیف نیستیم. یک مبارز ترس‌ها و نقاط ضعف خود را می‌بیند، گذشته را چه خوب و چه بد، می‌پذیرد و صادقانه به سمت شجاعت حرکت می‌کند. وقتی که باور داشته باشید یک مبارز هستید، زندگی‌تان متحول می‌شود. باعث می‌شود نیروهای خفته درونی دوباره شعله‌ور شوند. حالا شما یک انسان مبارز هستید که به نام زندگی و برای آن به سمت عشق، شجاعت و اطمینان پیش می‌روید.