بریدههایی از کتاب ۱۳حکایت شیرین از طهران- کتاب دوم
۴٫۴
(۱۴)
حرف مفت نزن!
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشستهاند. او دستور داد مردم تا یک ماه مجانی هرچه میخواهند تلگراف بزنند. چون رایگان شد همه هجوم آوردند و وقتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد هجومشان روز به روز بیشتر شد، به حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند. سرانجام ناصرالدین شاه دستور داد بر سر در تلگرافخانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و «حرف مفت زدن» از آن زمان به یادگار مانده است.
aghamilad
سر جان کمبل، وزیر مختار انگلیس، در گزارشش به وزارت متبوع کشورش مینویسد:
یک نفر در ایران هست که با پول نمیشود خرید و او ابوالقاسم قائممقام فراهانی است.
سیّد جواد
ایرانیان دربارهٔ زنان خانوادهٔ خودشان بسیار تودار هستند ولی دربارهٔ زنانی که با آنها نسبت ندارند زیاد شوخی و مسخره میکنند و با چنان لحنی دربارهٔ زنان دیگران صحبت میکنند که گویی جز همسر و خواهر و مادر خودشان زن نجیبی در ایران وجود ندارد. در مورد سایرین نه فقط شک و تردید بلکه آشکارا سوءنیت زیاد به کار میبرند.
سیّد جواد
تا هنگام انقلاب مشروطه در دارالخلافه مدرسهٔ دخترانه وجود نداشت؛ چرا که در نظر عوام تأسیس مدرسهٔ دخترانه امری ناپسند شمرده میشد. برخی علما آن را خلاف شرع اسلام میدانستند و بعضی نیز میگفتند: «وای به حال مملکتی که در آن دختران تحصیل کنند.» برخی نیز میگفتند: «دختری که سواد داشته باشد، عاشقپیشه میشود.»
Amir_13_Doulabi
درخت چنار از هر درختی بهتر رشد میکند
سیّد جواد
حیلهٔ یک خیاط
گفته میشود یکی از خیاطان برای آنکه مشتریان لباسهایی را که با چرخ خیاطی دوخته شده بود بخرند و در مقابل مجبور نباشد مزد کمی بگیرد، جلوی دکانش مقوایی آویزان کرد که رویش نوشته بود: «مشتریانی که میخواهند لباسهایشان با چرخ دوخته شود باید از این تاریخ تا دوماه صبر کنند چرا که پیش کاری زیاد شده و نوبت نمیرسد.»
همین اعلامیه مردم را به لباس دوخته شده با چرخ مشتاق کرد. آنها فکر میکردند حتماً لباسهای دوخته شده با چرخ خوب از آب درآمده که باید چند ماه صبر کنند. در نتیجه مشتاق شدند لباسهای دوخته شده با چرخ را بخرند. با حیلهٔ این خیاط، چرخ خیاطی رواج یافت. خیاطان هم توانستند دستمزدهایشان را افزایش دهند و عوام به لباسهای دوختشده با چرخ علاقهمند شدند.
سیّد جواد
در تهران قدیم برای خواستگاری رفتن، تعیین ساعت و روز بسیار مهم بود. بسیاری بر این باور بودند که روز چهارشنبه مبارکترین روز برای رفتن به خواستگاری است. از آنجا که در آن ایام رسم بر این بود که خواستگار سرزده و بدون اعلام وقت قبلی به خانهٔ دختر بیاید، همیشه یکی از اتاقها برای پذیرایی آماده بود. خواستگارها به این علت سرزده میآمدند که از وضع خانه، پاکیزگی یا شلختگیاش آگاه باشند.
سیّد جواد
پیش از اینکه تهران پایتخت شود، هیچ سفارتخانهای در ایران وجود نداشت. اما با روی کار آمدن سلطنت قاجاریه، درالخلافه شدن تهران و حکمرانی فتحعلیشاه، دول بزرگ در تهران یکی یکی سفارتخانه تأسیس کردند. اولین کشوری که در تهران سفارتخانه بنا کرد، بریتانیای کبیر بود.
سیّد جواد
وقتی محمد شاه شنید که از بازوی قائم مقام خون ریخته شده، بسیار ناراحت شد، چرا که محمدشاه در حضور پدرش، عباس میرزا و شخص قائممقام سوگند یاد کرده بود که هیچگاه خون قائممقام را به زمین نریزد. از این رو فرمان داده بود او را خفه کنند. حتماً در مرام قاجار خفه کردن و کشتن به معنای ریختن خون بیگناه نبوده است.
و این گونه شد که تهرانیهای قدیم برای انتظار کشیدنهای طولانی همیشه از این مثل استفاده میکردند:
در انتظار باشید تا قائممقام از باغ بیرون آید.
سیّد جواد
در برخی خانوادهها در دوران نامزد کنان داماد اصلاً حق نداشت از در خانه عروس رد شود. بعضی از دامادها که زرنگ بودند به فراش و دایهٔ خانه دختر پول میدادند تا هنگامی که نامزدشان از خانه بیرون میآید، آنها را خبر کند. خانواده عروس هم که از این داستانها بسیار شنیده و از این نقشهها با خبر بودند، اصلاً اجازه نمیدادند دختری که نامزد دارد به کوچه برود. چه بساکه بسیار اتفاق افتاده بود که دختری که چند ماه تا یک سال نامزد بود پایش را از خانه بیرون نمیگذاشت.
سیّد جواد
حجم
۵۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۵۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان