بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مسخ | طاقچه
کتاب مسخ اثر فرانتس کافکا

بریده‌هایی از کتاب مسخ

۴٫۱
(۴۴)
او با اطمینان بسیار بیم از آن داشت که هر لحظه همه چیز از هم فروپاشیده بر سرش فرو خواهد ریخت، و منتظر بود. او حتی‌از صدای پُرطنینِ افتادن ویولن که از زیر انگشتان لرزانِ مادر و از روی دامنش سُر خورده به زمین افتاد، نترسید.
F.Basiri
زن خدمت‌کار درِ آشپزخانه را قفل کرده و خود را در آن حبس کرده بود، به همین جهت باید گِرِتِه می‌رفت و در را باز می‌کرد. پدر آمده بود. اولین چیزی که پدر گفت، این بود: «چه اتفاقی افتاده؟»
F.Basiri

حجم

۱۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۱۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد